پا به پای کودکی هایم بیا*******کفش هایت را به پا کن تا به تا
قاه قاه خنده ات را ساز کن*******باز هم با خنده ات اعجاز کن
پا بکوب و لج کن و راضی نشو*******با کسی جز عشق همبازی نشو
بچه های کوچه را هم کن خبر********عاقلی را یک شب از یادت ببر
خاله بازی کن به رسم کودکی**********با همان چادر نماز پولکی
طعم چای و قوری گلدارمان*********لحظه های ناب بی تکرارمان
مادری از جنس باران داشتیم********در کنارش خواب آسان داشتیم
یــــا پـــــدر اسطـــوره دنیای ما**********قـــــهرمان بــــاور زیبای ما
قصـــه های هـر شب مادربزرگ*********ماجرای بزبز قندی و گرگ
غصه هرگز فرصت جولان نداشت *****خنده های کودکی پایان نداشت
هر کسی رنگ خودش بی شیله بود*****ثروت هر بچه قدری تیله بود
ای شریک نان و گردو و پنیر !******* همکلاسی ! باز دستم را بگیر
مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست******آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟
حال ما را از کسی پرسیده ای ؟******مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟
حسرت پرواز داری در قفس؟*****می کشی مشکل در این دنیا نفس؟
سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟****رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟
رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟******آسمان باورت مهتابی است ؟
هرکجایی شعر باران را بخوان******ساده باش و باز هم کودک بمان
باز باران با ترانه ، گریه کن !******کودکی تو ، کودکانه گریه کن!
ای رفیق روز های گرم و سرد******سادگی هایم به سویم باز گرد! |